دل داده ام بر باد، بر هر چه بادا باد

مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد

ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران

هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد

هفتاد پشت ما، از نسل غم بودند

ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد

از خاک ما در باد، بوی تو می آید

تنها تو می مانی، ما می رویم از یاد

 

 


دل داده ام بر باد، بر هر چه بادا باد

مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد

ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران

هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد

هفتاد پشت ما، از نسل غم بودند

ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد

از خاک ما در باد، بوی تو می آید

تنها تو می مانی، ما می رویم از یاد

 

 


The mass Semper crescis مدام کاسته می شود Aut decrescis و افزوده می شود Vita detestabilis این زندگی ملال انگیز Nunc obdurat حالی سخت Et tunc curat و زمانی سخت Ludo mentis aciem با بازیگران تند و تیزش Nunc obdurat حالی سخت Et tunc curat زمانی سهل Ludo mentis aciem با بازیگران تند و تیزش Egestatem فقر Potestatem ثروت Dissolvit ut glaciem همانند یخ آب می شوند Divano با تاثیر Divano re بی تاثیر Divano blessi اثر سازنده Divano blessia اثر مخرب Divano blessia
آواز عاشقانه‌ي ما در گلو شكست حق با سكوت بود، صدا در گلو شكست ديگر دلم هواي سرودن نمي‌كند تنها بهانه‌ي دل ما در گلو شكست سربسته ماند بغض گره خورده در دلم آن گريه‌هاي عقده‌گشا در گلو شكست اي داد، كس به داغ دل باغ، دل نداد اي واي، هاي‌هاي عزا در گلو شكست آن روزهاي خوب كه ديديم، خواب بود خوابم پريد و خاطره‌ها در گلو شكست "بادا" مباد گشت و "مبادا" ‌به باد رفت "آيا" ز ياد رفت و "چرا" در گلو شكست فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند نفرين و آفرين و دعا در گلو شكست تا
لبخند تو خلاصه ی خوبی هاست ی بخند، خنده ی گل زیباست پیشانی ات تنفس یک صبح است صبحی که انتهای شب یلداست در چشمت از حضور کبوترها هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست رنگین کمان عشق اهورایی از پشت شیشه ی دل تو پیداست فریاد تو تلاطم یک طوفان آرامشت تلاوت یک دریاست با ما بدون فاصله صحبت کن ای آنکه ارتفاع تو دور از ماست
بوی بهار می‌شنوم از صدای تو نازک‌تر از گل است گل گونه‌های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هر‌چه گل نفس آشنای تو ای صورت تو آیه و آیینه‌ی خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر آورده‌ام که فرش کنم زیر پای تو رنگین‌کمانی از نخ باران تنیده‌ام تا تاب هفت‌رنگ ببندم برای تو چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود ای پاره‌ی دلم که بریزم به پای تو امروز تکیه‌گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی‌ام شانه‌های تو در خاک هم دلم به هوای تو می‌تپد
گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود گاهي نميشود که نميشود که نميشود گاهي بساط عيش خودش جور ميشود گاهي دگر تهيه بدستور ميشود گه جور ميشود خود آن بي مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست گاهي تمام شهر گداي تو ميشود گاهي براي خنده دلم تنگ ميشود گاهي دلم تراشه اي از سنگ ميشود گاهي تمام آبي اين آسمان ما يکباره تيره گشته و بي رنگ ميشود گاهي نفس به تيزي شمشير ميشود از

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دستها نمی‌توانند بنویسند ... مقالات دانشجویی, پایان نامه و پاورپوینت های کاربردی دکتر محمدطاهر رجبی - فوق تخصص جراحی پلاستیک چشم cakenet